نویسنده: رزم آرا حواش
در شرایطی که افغانستان زیر بار یکی از تاریکترین دورههای تاریخیاش دست و پا میزند، صدها هزار زن و مرد افغان در تبعید، سرگردان و بیسرنوشت در کشورهای همسایه و فراتر از آن زندگی میکنند.
آوای زنان، نخستین تارنمای زنان افغانستان با سابقه درخشان
نویسنده: رزم آرا حواش
در شرایطی که افغانستان زیر بار یکی از تاریکترین دورههای تاریخیاش دست و پا میزند، صدها هزار زن و مرد افغان در تبعید، سرگردان و بیسرنوشت در کشورهای همسایه و فراتر از آن زندگی میکنند.
نبیلا سیدی
دیروز، وقتی از کمپنی به خانه برمیگشتم، کودکی را دیدم که چند کتابچه رسامی برای فروش در دست داشت. میخواستم نگاهم را از او برگردانم، چون تاب دیدن فرسودهگی پیراهن و لبهای خشکیدهاش را نداشتم.
نویسنده:رزم آرا حواش
تاریخ، همانگونه که در کتابها، درسها و روایتها آمده، بیشتر بهسان داستانی است که از زبان مردان و درباره مردان روایت شده است. در بسیاری از جوامع، از شرق تا غرب، نقش زنان در حاشیه تاریخ باقی مانده یا بهکلی نادیده گرفته شده است. این امر نه از سر کماهمیتی مشارکت زنان، بلکه نتیجه یک نگاه مردانه به جهان و قدرت نگارش روایتها بوده است. امروز زمان آن
دختری که روزگاری رویاهای بلندی در سر داشت، امروز در دل افسردهگی برای زنده ماندن تقلا میکند. او کتاب میخواند، رویا میبافت و آرزوهای بزرگی در سر میپروراند، اما اکنون برای لقمهای نان میجنگد. دغدغههایش دیگر آرزوهای دوردست نیست؛
از رنج تا رهایی، راهی به سوی آگاهی و اتحاد
تاریخ افغانستان، این سرزمین کهن، روایتی تلخ از ستم و نابرابری را در خود جای داده است. دراین میان، زنان افغانستان بار سنگینتری را بر دوش کشیدهاند.
روایتی از زندگی شاهبیگم سیده مخفی بدخشی
زمستان سردی سال ۱۲۵۵ بود. باد از فراز قلههای پوشیده از برف، میوزید و دانههای برف سپید، آرامآرام بر بامهای گِلی تاشقرغان مینشستند. در همان شب دختری چشم به جهان گشود؛ نامش را شاهبیگم سیدالنسب گذاشتند.
ماری كوری در سال 1867 با نام ماریا اسكلو دووسكا در ورشو پایتخت لهستان متولد شد او در سن 19 سالگی به پاریس رفت تا در آنجا به تحصیل در رشته شیمی بپردازد .
نویسنده : رزم آرا حواش
تحلیل وضعیت زنان در ساختار اجتماعی و سیاسی افغانستان امروز
با سقوط دولت پیشین افغانستان در آگوست ۲۰۲۱ و رویکار آمدن امارت اسلامی، نهتنها معادلات سیاسی کشور دگرگون شد، بلکه ساختار اجتماعی نیز دستخوش تغییرات بنیادین گردید. در این میان، زنان افغان
در عصر روز دوشنبه، با قلم و آیپد نشسته بودم و درس میخواندم. ناگهان صفحه خاموش شد، همهچیز تار گردید و فقط یک جمله نقش بست: «دسترسی به انترنت نیست.» مدتی خیره نشستم، چند بار امتحان کردم، اما باز همان بود که بود. از اتاق بیرون شدم و رو به مادرم گفتم:
«من نویسندهام، خیلی زود همه یک برچسب جلوی اسم من گذاشتند تا من را به یک هویت تقلیل دهند. مثلاً به من میگویند فمینیست، اما هر آدمیزادی فارغ از جنسیت اگر نیمسلول مغز داشته باشد، باید فمینیست باشد. فمینیستبودن نباید چیز عجیبی تلقی شود، باید وظیفهی هر انسان آگاه باشد. من یک هویت ندارم،
نويسنده: امین کاوه
پس از تسلط طالبان و ادامه بستهماندن دروازههای مکتبها و دانشگاهها به روی دختران، میزان ازدواجهای اجباری و زیر سن بهشدت افزایش یافته است. این محدودیتها زمینه را برای تقویت و گسترش سنتهای ناپسند اجتماعی در مورد ازدواج دختران فراهم کرده و سالانه صدها کودک دختر قربانی این سیاستها و رسوم میشوند.
اولین داکتر طب زن دنیا اسمش"مارگارت بوکلی"بودکه تا وقتی زنده بود خودش را مردی به اسم"جیمز بری"معرفی کرد. چون طبق قانون آن زمان بریتانیا، زنان حق تحصیل در رشته طبی را نداشتند. شهرتش به دلیل سرعت دستش موقع عمل جراحی در آن دوره که بیهوشی وجود نداشت بود. تنها موقع دفنش متوجه شدند که او یک زن ا
پروانه ابراهیمخیل نجرابی، فعال حقوق بشر و زندانی سابق طالبان، در مقالهای که برای افغانستان اینترنشنال نوشته، میگوید که هشتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل که در ماه جاری در نیویارک برگزار میشود، فرصت دیگر برای زنان افغانستان است تا برای شناسایی آپارتاید جنسیتی تلاش کنند..
طالبان، نامی که با خود هراس، خاموشی و مرگ را میآورد؛ نامی که در حافظهی جمعی مردم افغانستان با وحشت و تاریکی گره خورده است. روزی که کابل به دست طالبان سقوط کرد، برای من و میلیونها انسان دیگر، آغاز عصر تازهای از فاجعه بود؛ عصری که امیدها را ربود و زندگیها را در هم شکست
چند بیت برای آنانی که عشق را در لجن زار نفرت دفن کرده اند و هم برای کسانی که مقام عشق را تا مکیدن شهد از کنج لب و لمس انحنای بدن یارشان پایین آورده اند.
تا غزل های بیشتر در باب عشق، برای کوری چشم هبت الله که شعر عاشقانه زن را ممنوع کرده، فی الحال این شعر را داشته باشید تا بعد...
"زن"
لینا روزبه حیدری
من یک مدتیست که اینجا نیستم عزیزان، نفهمیدم، کی گفته شعر عاشقانه ممنوع؟
میخواهمت آن سان گل پونه بهاران را
چشم انتظاری، شُرفه ی پا در خیابان را
طالبان عشق را ممنوع کردهاند، اما مگر میشود شعلهی دل را خاموش ساخت؟ حتی آتش، در زبان من، معنای عشق میگیرد. ( صفيه ميلاد)
طالبان شعر عاشقانه را ممنوع کردهاند، مگر میتوان تپش قلبها را ممنوع کرد؟
این عاشقانه را بخوانید، که اعتراض من است.(ليلى غزل)
امروز خواندم که ملا هیبتالله گفته است:« سرایش شعر عاشقانه ممنوع»به یاد غزلی افتادم که پس از سرودناش، طالبان نکتاییدار هم به سر و گردن غزلم آویخته بودند و نوشته بودند:
ده سال تدریس کردم. در کنار تدریس، همیشه آرزو داشتم برای آگاهی زنان کار کنم، سهمی در آزادی بیان داشته باشم و صدای دختران کشورم را به گوش جهانیان برسانم. همین شد که به عرصه حقوق بشر قدم گذاشتم. موفق بودم؛ تحصیل کردم، ماستری خواندم،
مژگان فرامنش، در ۱ سنبله/شهریور سال ۱۳۶۹ هجری خورشیدی در شهر هرات زاده شد. دوره کارشناسی خود را در سال ۱۳۹۳ هجری خورشیدی در دانشکده زبان و ادبیات فارسی دری دانشگاه هرات و دوره
کارشناسی ارشد را در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه یزد به اتمام رسانده است. او از اعضای انجمن ادبی هرات است.خبرتکاندهنده که تازه افشا شده است..
"بنیاد «اولنا زلنسکایا» به قاچاق کودکان اوکراینی متهم است "
--------------------------------------------------------------------
ریانووستی برگرفته از یافته های یک افسر عالی رتبه نظامی اطلاعتی واسیلی پروزوروف، افشاکرده است :
رنگین دادفر سپنتا، وزیر خارجه سابق افغانستان، اظهار داشت که طالبان به صلح باور ندارد و تنها با زبان زور میفهمد. سپنتا از نبود هماهنگی و اعتماد میان جریانهای ضد طالبان انتقاد کرد و گفت که باید زمینه نزدیکی و تفاهم میان آنان فراهم شود.
دنیا غبار
ما در این سلسله نوشتار، زندگینامهی زنان توانمند افغانستانی را ورق میزنیم؛ زنانی که نمایندهی تواناییها، شایستگیها و لیاقتهایند؛ زنانی که رسم حصار، مهر پردهنشینی و تبعیض جنسیتی را چلیپا کشیدهاند. البته در این نوشتار، تکیهی ما بر لیاقت و توانایی آنان در خلق روایت ادبی و هنر داستاننویسی است.
اغازبخش سوم
پروفیسر دکتر سینا
عزیزانم با جرات تمام برایتان اظهار، و افشا میکنم که حتی امروز از نظر طب جنینی،و ژنیتیکی امکان این وجود دارد، تا شبیه سازی یک شخص مورد نظر، مثلا یک دانشمند نخبه جهانی و یا یک نابغه ای مثل انیشتاین، یا سیاستمداری چون
ﺑﺨﺶ دوم مقاله :
آﯾﺎ زن ﺑه راﺳﺘﯽ از ﻗﺒﺮﻏه ﭼﭗ ﻣﺮد ﺑﻮﺟﻮد آﻣﺪه اﺳﺖ؟
... ھﺮﮔﺰ نه !!!